عیسی به منظور ترویج افکار خود به سوی بیت المقدس حرکت کرد و روز عید یهود را برگزید تا در اجتماعشان دعوت خود را اعلام کند. او دعوت خود را بر مهاجرینی که از نقاط دور و نزدیک آمده بودند عرضه کرد. سخنان و بیان نافذ عیسی در دل آنها نفوذ کرد و در پی آن عده بیشتری دعوت او را پذیرفتند.
این حادثه خشم روحانیون یهود را برانگیخت و به فکر فرو رفتند که چگونه از دعوت های عیسی رهایی یابند. ولی آنان موفق نشدند، زیرا خداوند بالاتر از هر مکر و حیله ای است.
عیسی برای دعوت بیشتر مردم به دین خدا به راه افتاد و در شهر و روستاها رسالت خود را به مردم اعلام کرد. در این سفر تبلیغی حواریون نیز به همراه عیسی بودند.
عیسی و یارانش مدتی در یک دهکده اقامت می کردند و سپس عازم روستای دیگری می شدند و با کمی درنگ مجددا برای حرکت به محل دیگری اسباب سفر خود را مهیا می ساختند و بدین طریق دعوت خود را ابلاغ می کردند.
یکروز آنان در انتهای مسیر به بیابانی پهناور رسیدند که در آن اثری از آب و آبادی دیده نمی شد. و اگرچه حواریون به رسالت عیسی و نبوت وی ایمان آورده بودند، ولی
[326]
همیشه محتاج تقویت ایمان و یقین بودند. به ناچار در آن بیابان خشک و بی آب و علف به عیسی گفتند؛ آیا خدایت قدرت دارد از آسمان برای ما خوراکی بفرستد؟(1)
عیسی از حال یارانش تعجب کرده و به آنها گفت؛ اگر ایمان دارید از خدا بترسید و از پیشنهاد اینگونه معجزات اجتناب کنید تا سبب فساد شما نگردد. مگر معجزاتی را که خدا به دست من اجرا کرد و در آنها کور مادرزاد را بینا ساخت، پیسی زده را عافیت بخشید و مردگان را زنده کرد، ندیدید؟!
حواریون چون دیدند که عیسی ناراحت گشته است خواستند فکر مضطرب عیسی را آرام ساخته و غصب او را فرو نشانند به او گفتند؛ ما در ایمان خود صادق هستیم و در رسالت تو تردیدی نداریم، اگر ما درخواست غذای بهشتی کرده ایم فقط به خاطر این است می خواهیم از غذای بهشتی استفاده کنیم، چون گرسنگی بر ما فشار آورده و غذایی نداریم که جان ما را حفظ کند.
آنگاه عیسی چون اصرار و پافشاری یاران خود را دید، دریافت که آنها به فکر سرکشی و عناد نیستند و شک و تردید آنان را وادار به این درخواست نکرده است لذا خداوند را خواند و عرضه داشت؛ «بارخدایا! ای مالک ملک و گرداننده آسمانها و زمین و ای مدبر امور خلق و متوالی اعمال بندگان، مائده ای از آسمان برای ما بفرست که روز نزول آن برای اول و آخر ما عید و معجزه ای از جانب تو باشد و از آن به ما روزی عطا فرما که تو بهترین روزی دهندگانی!»(2)
خداوند به عیسی وحی فرستاد؛
[من چنین مائده ای را بر شما نازل می کنم، ولی باید متوجه باشید که مسئولیت شما بعد از نزول این مائده بسیار سنگین تر خواهد بود، اگر پس از مشاهده چنین معجزه آشکاری هرکس از شما به راه کفر رود، او را آنچان عذاب کنم که هیچ کس را آن گونه عذاب نکرده باشم].(3)
خداوند طبق وعده ای که داده بود سفره ای از آسمان برایشان فرستاد که رزق فراوان
[327]
و نعمت بی پایانش به همه جاری گشت. عیسی با مشاهده انعام پروردگار از روند این آزمون برآشفت و ترسید که حواریون به فساد کشیده شوند لذا از خدا خواست تا این غذا رحمتی برای آنان باشد و یارانش را هدایت نماید. سپس به یاران خود گفت؛ این غذای آسمانی را که خدا فرستاده بخورید و سپاس او را بجای آورید تا فضل و کرمش بر شما افزایش یابد.
یاران عیسی هرچه خواستند از طعام آسمانی خوردند و خرسند گشتند و بر ایمانشان افزوده شد. پس از این اعجاز بزرگ جمعیت کثیری از مردم به دین عیسی ایمان آوردند.
در میان آن مائده آسمانی چند قرص نان و چند ماهی بود و چون مائده در روز یکشنبه نازل شد، مسیحیان آن روز را عید نامیدند و دردعای حضرت مسیح نیز آمده؛
«مائده موجب عید برای ما شود».
یعنی: ما را به خویشتن و وجدان و سرشت نخست مان باز گرداند که براساس توصیه و ایمان است.
روایت شده: پس از چند بار نزول مائده، خداوند به حضرت عیسی وحی فرستاد؛
«مائده را برای تهی دستان قرار بده، نه ثروتمندان»
حضرت نیز چنین کرد، ثروتمندان به شک و تردید افتادند و مردم را نیز به شک انداختند که مائده معجزه بوده است یا نه. خداوند 333 نفر از مردان آنها را به صورت خوک، مسخ نمود که حرکت می کردند و کثافات را می خورند. بستگان آنها گریه کردند و دست به دامن حضرت شدند، ولی آنها بعد از سه روز به هلاکت رسیدند.(1)